من معمولاً علاقه ای به بازسازی فیلم های ترسناک خارجی در ایالات متحده ندارم زیرا نسخه اصلی تقریباً همیشه بهتر است. در مورد «آسمان سرخ خونی» پیتر توروارث که امروز در نتفلیکس پخش میشود، من واقعاً امیدوارم که برخی استودیوها حقوق را بگیرند و آن را دوباره انجام دهند تا بتوانند آن را به درستی انجام دهند. از مدرسه فیلمسازی «چگونه آن را به هم می زنی»، «آسمان سرخ خونی» مفهومی خارق العاده را می گیرد که آثار ژانری مانند «از غروب تا سپیده دم»، «مارها در هواپیما» و «قطار به بوسان» را با هم ترکیب می کند. آن را در اکشنهای رقص ضعیف، فلاشبکهای پرقدرت، و زمان اجرا بیپایان میآورد. من برای انجام این سفر بسیار هیجان زده بودم، اما فقط می خواستم هواپیما به سرعت فرود بیاید تا بتوانم پیاده شوم.

ناجا (پری باومایستر) به همراه پسرش الیاس (کارل آنتون کخ) در حال سفر در سراسر اقیانوس اطلس است که توسط گروهی از تروریست ها ربوده می شود که قصد دارند آن را از بین ببرند. او به وضوح رازی را پنهان می کند، اما توروارث به طرز افسرده کننده ای علاقه ای به نگه داشتن آن برای مدت طولانی ندارد. «آسمان سرخ خونی» باید فیلمی باشد که شاید در نیمه راه یا احتمالاً بعداً وقتی «آدمهای بد» متوجه میشوند چیزی وجود دارد که برایش در هواپیما برنامهریزی نکردهاند. این داستان را تصور کنید که از POV تروریستهایی با تعریف ضعیف روایت میشود و زمانی که ماموران آشوب متوجه میشوند که یکی از مسافران در واقع یک خونآشام است، به ناجا منتقل میشود.
درست خواندید «آسمان سرخ خونی» داستان مادری مجرد است که سالها پیش توسط موجودی از شب گاز گرفته شده بود. او برای مدیریت "وضعیت" خود دارو مصرف می کند، اما خشونت در هواپیما او را زنده می کند و دیری نمی گذرد که او در حال مکیدن پلاسمای مردانی است که قصد قتل یک هواپیمای پر از مسافر را دارند. سرگرم کننده به نظر می رسد، درست است؟ این نیست.
این ایده عالی در «آسمان سرخ خونی» به شیوهای روتین خیرهکننده انجام میشود. حس تعجب یا بازیگوشی که فکر میکنید در مفهوم «خفاشها در هواپیما» ذاتی است، اینجا نیست، زیرا «آسمان سرخ خونی» تنها پس از آن که ناجا به خود اجازه میدهد کاملاً هجوم آورد، در فورانهای خونین زنده میشود. و با این حال حتی پس از آن احساس می کند دندان هایش به اندازه کافی تیز نیستند. حتی وقتی از نظر منطقی کمتر و کمتر می شود، هرگز جرقه یا حس تنش خود را پیدا نمی کند. سرمایه گذاری روی هیچکدام از آن غیرممکن است، تا حدی به این دلیل که POV بیشتر متعلق به الیاس است که از جنون اطرافش حیرت زده شده است، زیرا او بیش از همه نگران سرنوشت مادرش است. ارتباط الیاس/نادجا به گونهای طراحی شده است که دل ببخشد، و گاهی اوقات این کار را انجام میدهد - بومیستر و کوخ ارتباط باورنکردنی دارند - اما به نظر میرسد به قیمت چیزی است که این فیلم بیش از هر چیز نیاز داشت: سرگرمی احمقانه. ما برای "خون آشام علیه تروریست ها" اینجا هستیم. می توان از موضوع مادر/پسر برای ارتقای آن استفاده کرد، اما نباید تمرکز اصلی باشد.
یکی از بزرگترین مشکلات این است که جهت کم نور، پتوی کم وزنی را بر روی هیجان پرتاب می کند. سکانسهای مبارزه در هواپیما همگی از نظر سبک و ماهیت با هم محو میشوند، بنابراین بهطور فزایندهای نمیتوان به آن توجه کرد درست زمانی که تنش باید بلند شود (و هیچ دلیلی وجود ندارد که فیلمی با این طرح باید بیش از دو ساعت طول بکشد). برخی تلاشهای ناشیانه را برای ادغام احساسات ضد اسلامی در روایت در کنار عدم استفاده واقعی از این واقعیت که اگر آنها مجبور شوند به عنوان یک ساعت واقعی تغییر مسیر دهند، ممکن است در این پرواز ماوراء اقیانوس اطلس طلوع کند، استفاده نکنید و فیلم دوبله «آسمان سرخ خونی» تقریباً در هر صحنه به نوعی پتانسیل خود را از دست می دهد.
اگر چیزی موثر باشد، این است که هوروات چگونه رابطه بین ناجا و الیاس را تنظیم می کند، حتی اگر بیش از حد مورد توجه قرار گیرد. این در واقع داستان یک مادر است که سعی می کند از پسرش محافظت کند و والدین نه تنها برای ایمن نگه داشتن فرزندشان بلکه برای پنهان کردن جنبه هیولایی خود از فرزندانشان تلاش می کنند. شرم آور است که ببینیم چنین مضمونی در یک پرواز سینمایی هدر رفته است که ارزش آن را ندارد.
نظرات شما عزیزان:
|